مرگ خاموش در خطوط تاکسیرانی

ون‌هایی که باید بازنشسته می‌شدند

تهران، قربانی غفلت در سایه ون‌های فرسوده

به گزارش شهرداران شهر تهران نفس نمی‌کشد؛ یا شاید باید گفت با هر نفس، سم می‌بلعد. ون‌های فرسوده‌ای که سال‌هاست در خطوط پررفت‌وآمد این شهر تردد می‌کنند، نه‌تنها از رده خارج نشده‌اند، بلکه به بخشی «ثابت» از چشم‌انداز خیابانی تهران بدل شده‌اند؛ گویی کسی دیگر متعجب نمی‌شود از اینکه یک ون مدل ۱۳۸۵ هنوز با موتور دودزای خود مسافران را دربست تا انتهای آلودگی می‌برد.

این یعنی فاجعه، اما آرام و تدریجی؛ درست مثل سرطان.

ون‌هایی که اغلب بیش از ۱۰ سال عمر دارند، با ظاهری فرسوده، موتورهایی مستهلک و آلایندگی بالا، هر روز از میان شلوغ‌ترین نقاط شهر عبور می‌کنند و هیچ نهادی احساس فوریت نمی‌کند. نه طرح نوسازی به نتیجه رسیده، نه وامی که وعده داده شده بود پرداخت شده، و نه خودروی جایگزینی وجود دارد که راننده بخواهد به آن دل خوش کند. در این میان، تنها چیزی که جریان دارد، دود است. دود زیاد.

وانمود کردن به اینکه همه‌چیز تحت کنترل است، هیچ‌گاه راه‌حل نبوده. کافی است سری به ایستگاه‌های پررفت‌وآمد در میدان آزادی، ترمینال جنوب یا راه‌آهن بزنید. مردانی خسته از ترافیک و بی‌برنامگی، پشت فرمان خودروهایی نشسته‌اند که بیشتر به زباله متحرک شبیه‌اند تا تاکسی عمومی. و همین رانندگان، سال‌هاست وعده می‌شنوند اما تغییری نمی‌بینند.

سیاست‌های نوسازی تاکسی‌ها، بخصوص در بخش ون‌های شهری، یک شکست تمام‌عیار بوده است. برنامه‌ریزی ناهماهنگ، نبود هماهنگی بین شهرداری، وزارت صمت، بانک‌ها و خودروسازان، و ناتوانی در تأمین نقدینگی، عملاً این طرح را به کما برده‌اند.

تهران بیش از هر زمان دیگری نیاز به تصمیمی فوری دارد. نه تصمیمی برای ارائه آمار و گزارش عملکرد، بلکه تصمیمی اجرایی، شفاف و زمان‌بندی‌شده برای خروج ون‌های فرسوده از چرخه تردد.

این مسأله فقط یک موضوع فنی یا اقتصادی نیست؛ این یک بحران زیست‌محیطی و بهداشتی است. وقتی کودکی در مسیر مدرسه، هوای پر از سرب را تنفس می‌کند، یا سالمندی سرفه‌کنان از کنار یک ون دودزا عبور می‌کند، هزینه آن فقط روی ترازنامه شرکت‌های خودروسازی نوشته نمی‌شود؛ بلکه مستقیماً بر سلامت عمومی، بهره‌وری شهری و اعتماد مردم به حاکمیت تأثیر می‌گذارد.

در نهایت، انتخاب با مدیران شهری و تصمیم‌سازان است:
آیا می‌خواهیم در حافظه تهران، ون‌های فرسوده نشانه‌ای از ناتوانی در مدیریت تغییر باقی بمانند؟ یا می‌خواهیم با عزم جمعی، این زخم مزمن را درمان کنیم؟

تهران دیگر توان عقب‌انداختن تصمیم‌ها را ندارد. زمان عمل فرارسیده است.